سردار محمد عزيز خان (عزيز) فرزند شمس الدين خان عزيز در شهر كابل به ديدار هستي شتافت. شمس الدين فرزند سردار امير محمد خان برادر دوست محمد خان بود. سردار محمد عزيزخان بعداز كسب كمالات وتحصيل، مشغول كار هاي دولتي گرديد.
باقی در ادامه ی مطلب..............
سردار محمد عزيز خان (عزيز) فرزند شمس الدين خان عزيز در شهر كابل به ديدار هستي شتافت. شمس الدين فرزند سردار امير محمد خان برادر دوست محمد خان بود. سردار محمد عزيزخان بعداز كسب كمالات وتحصيل، مشغول كار هاي دولتي گرديد. در برخي از ولايات افغانستان حكومت كرد و در اخير به مزار شريف رفت و به عنوان نايب الحكومه اجراي وظيفه نمود. در سال 1321 ه . ق در مسير بلخ و آقچه منطقه چهار بولك جهان فاني را وداع گفت و به ديار حق پيوست. از سردار محمد خان عزيز يك ديوان شعر برجاي مانده كه شامل قصايد، غزليات، رباعيات و مثنويات مي باشد. اين ديوان به دستور ميرزا نظام انصاري كه نايب الحكومه در زمانش بود ترتيب يافته است. نمونه اي از شعر او را كه بازتاب روح عرفاني واجتماعي وي مي باشد مي شنويم:
گر ببندد برميان آن شعله پيكر تيغ را
شوخي جوهر شود بال سمندر تيغ را
ظالم از خوي بدش دايم به چاه ظلمت است
از نيام آماده باشد كام اژدر تيغ را
مي نيايد خانه آرايي ز صاحب عز تان
از غلاف و قبضه بالين است و بستر تيغ را
نرم رويي مانع ظلم است بر ارباب فهم
آب مي گردد برخ سد سكندر تيغ را
شوخي جوهر كشد پيمانه از خون بهار
چون به كف برگيرد آن خورشيد منظر تيغ را
عشرت ارباب عزت يك قلم جانگاهي است
نيست غير از موج خون صهبا به ساغرتيغ را
حسن جوهر بايد اندر عرصه گاه گيرو دار
نيست باكي گر نباشد قبضه از زر تيغ را
شخص همت را شهيد ناكسي ها مي كند
مي كشد هركس به روي صيد لاغر تيغ را
چاك زخم اين جا به قدر جوهر مردانگي است
كوه مي دزدد كمر در دست حيدر تيغ را
بر نبرد نفس اگر داري سرهمت عزيز
آب ده از چشمة الله اكبر تيغ را