loading...

بشنو از نی . . .

دیزی می‌غلطد درش را پیدا می‌كند این مثل مترادف است با مثل فارسی \"كور كور را می‌جوید آب گودال را\" و هر وقت دو نفر همدیگر را پیدا می‌كنند و با هم دمخور و مأنوس می‌شون

دیزی می‌غلطد درش را پیدا می‌كند


این مثل مترادف است با مثل فارسی "كور كور را می‌جوید آب گودال را" و هر وقت دو نفر همدیگر را پیدا می‌كنند و با هم دمخور و مأنوس می‌شوند مردم درباره آنان این مثل را می‌زنند.

در زمان‌های بسیار قدیم در آذربایجان دو خانواده بودند كه یكی از آنها یك دختر داشت به اسم "چؤلمك"(دیزی) و دیگری یك پسر داشت به اسم "دوواق"(در دیزی) كه این دو عاشق و خاطرخواه هم بودند.

 

باقی در ادامه ی مطلب..............


این مثل مترادف است با مثل فارسی "كور كور را می‌جوید آب گودال را" و هر وقت دو نفر همدیگر را پیدا می‌كنند و با هم دمخور و مأنوس می‌شوند مردم درباره آنان این مثل را می‌زنند.

در زمان‌های بسیار قدیم در آذربایجان دو خانواده بودند كه یكی از آنها یك دختر داشت به اسم "چؤلمك"(دیزی) و دیگری یك پسر داشت به اسم "دوواق"(در دیزی) كه این دو عاشق و خاطرخواه هم بودند. اما چون بین آن دو خانواده دشمنی ایلی و طایفه‌ای بود این پسر و دختر نمی‌توانستند به هم برسند. تا اینكه "دوواق" از عشق "چؤلمك" سر به كوه و بیابان گذاشت.

عاقبت روزی از روزها قضا و قدر "چؤلمك" را به وصال "دوواق" رساند و این دو تا به هم رسیدند.


روایت دوم


دیزی غلتیده درش را پیدا كرده


این مثل در موردی گفته می‌شود كه دو نفر از حیث اخلاق و رفتار با هم خیلی جور دربیایند.

در زمان‌های قدیم مردی عالم و دانا به شهری می‌رفت. در راه یك مرد عامی با او همراه شد. مرد دانا از او پرسید: تو مرا خواهی برد یا من ترا؟ مرد فكری كرد و گفت: "چه سؤال احمقانه‌ای اینكه دیگر من و تو ندارد. هر دو داریم می‌رویم. دانشمند خاموش شد. پس از طی مقداری راه به قبرستانی رسیدند. دانشمند اشاره به گورها كرد و پرسید: اینها مرده‌اند یا زنده‌اند؟ دومی باز سری جنباند و گفت: خب می‌بینی كه همه مرده‌اند. اگر زنده بودند كه پا می‌شدند و می‌رفتند خانه‌هایشان و بعد با خود گفت: امروز با چه مرد احمقی همسفرم. مرد دانشمند دوباره خاموش شد. به راه ادامه دادند تا نزدیكی‌های شهر دیدند كه مردم شهر گندم‌های سنبله‌دار را در یك جا انباشته‌اند. دانشمند از مرد پرسید: مردم شهر این گندم‌‌ها را خورده‌اند؟ مرد گفت: شما چقدر سؤال‌های بی‌سر و ته از آدم می‌كنید می‌بینید كه همه‌اش اینجاست. اگر خورده بودند كه اینجا نبود. دانشمند دیگر حرفی نزد تا به شهر رسیدند و دانشمند میهمان آن مرد شد.

مرد پیش زن و دخترش رفت و گفت: امروز یك میهمان خل و دیوانه‌ای به خانه آورده‌ام كه حرف‌های عجیب و غریب و بی‌سر و ته می‌زند. دختر او كه از عاقل‌ترین دختران زمان خود بود از پدرش پرسید: "پدرجان میهمان چه سؤال‌هایی از شما كرده است؟ مرد گفت: وقتی راه افتادیم از من پرسید كه تو مرا می‌بری یا من ترا ببرم؟ دختر گفت: "منظورش این بوده كه تو در راه قصه و حكایت خواهی گفت تا مشغول باشیم و رنج راه را حس نكنیم یا من بگویم؟" مرد انگشتی را گزید و تعجب كرد.

دختر گفت: سؤال دومش چه بود؟ مرد گفت: وقتی به قبرستان رسیدیم از من پرسید اینها مرده‌اند یا زنده‌اند؟ دختر گفت: منظورش این بوده كه آنها نام نیك از خود به جا گذاشته‌اند یا نه؟ اگر نام نیك از خود گذاشته باشند زنده‌اند وگرنه مرده حقیقی هستند. مرد بیشتر تعجب كرد و سؤال سوم را گفت و دختر جواب داد: منظورش این بوده كه گندم‌‌ها را قبلاً فروخته‌اند و پولش را خرج كرده‌اند یا نه؟ مرد شرم زده شد و پیش میهمان آمد و جواب سؤال‌‌ها را گفت.

مرد دانشمند پرسید: جواب این سؤال‌‌ها را چه كسی گفت؟ مرد جواب داد: دخترم. دانشمند از دختر او خواستگاری كرد و همان شب دختر را به عقد خود درآورد. وقتی مردم این قصه را شنیدند گفتند: گودوش دیغیر لانیب دوواغین تاپیب.

بشنو از نی بازدید : 167 دوشنبه 26 اسفند 1392 زمان : 10:17 نظرات (0)
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
گرچه افکارت صدای شیشه است
بهر فرهاد زمان این تیشه است
حرکت حافظ صفت در پای توست
آذرخش تند در رویای توست
کاش این رویای تو احیا شود
تا صدای ما از آن بالا شود
شاید این بهترین سر آغاز کار مان باشد که شفیق اوبه تبار را با شعری که بمناسبت نشرنخستین شماره از فصلنامه الکترونیکی ادبی هنری و فرهنگی ( بشنو از نی ) با خود داشته باشیم،باید یادآور شوم که نام این نشریه از بین بیش از یک صد نامی انتخاب شده است که از طریق فضای مجازی فیس بوک برای مان مواصلت ورزید و شفیق اوبه تبار چندین نام را از طریق پیامک برای مان ارسال داشت نام انتخابی بشنو از نی و شعر بالا را هم به مناسبت چاپ نخستین شماره برای من فرستاد،و اما آغاز کار : من به عنوان شاگرد ادبیات همیشه جای خالی یک نشریه ادبی را پیرامون خودم احساس میکردم و این احساس خلاء وادارم نمود به نشر یک چنین نشریه ای . جادارد از همه کسانی که با من ابراز همکاری نموده اند خالصانه سپاسگزاری کنم.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • صفحات جداگانه
    دانلود آهنگ

    در این قسمت لینک مستقیم  دانلود آهنگ های زیبا را برای شما در نظر گرفته ایم.

    برای دانلود آهنگ های بیشتر ابتدا عضو شوید.


    برای دیدن آهنگی از خسرو فدا کلیک کنید 

    برای دانلود این آهنگ کلیک کنید 

    برای دیدن دکلمه خیلی زیبای شعری از مژگان ساغر کلیک کنید 

    دانلود دکلمه شعر جنون با صدای مژگان ساغر کلیک کنید 

    دانلود دکلمه شعر از مژگان ساغر با کیفیت خیلی عالی کلیک کنید 

    دانلود کلپ جالب از احسان خواجه امیری کلیک کنید 


    آمار سایت
  • کل مطالب : 1227
  • کل نظرات : 118
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 37
  • آی پی دیروز : 87
  • بازدید امروز : 55
  • باردید دیروز : 226
  • گوگل امروز : 2
  • گوگل دیروز : 13
  • بازدید هفته : 708
  • بازدید ماه : 1,511
  • بازدید سال : 38,807
  • بازدید کلی : 365,089
  • کدهای اختصاصی
    ------------------------------------------------------------------------------