سید ضیاءالحق سخا
...
من چيستم؟ که دار و ندارم شکستنیست
قد ناکشيده هر چه بکارم، شکستنیست...
تنها نه شيشه ـ شيشهی عمرم ـ که بعد مرگ
لوح و کتيـبههای مزارم شکستنیست
حتا ز جنس سنگ اگر هم به دلخوشی
چيزی به يادگار گذارم شکستنیست
گفتی: بيا و دست بده، دست زندگیست
آری ولی اگر بفشارم، شکستنیست
تابی برای دست تسلا نمانده است
اين شانههای خسته ز بارم، شکستنیست
...
در چار راه مزدحمم، ای چراغ سبز !
چشمک بزن که صبر و قرارم شکستنیست